یه موزیک جالب همراه با تصاویر ثابت هر عصر از شبکه ۱شروع مهاجران را خبر میداد.یه حیوان دست آموز خانگی که در عنوان بندی بزرگ شده و در حال تکان دادن دماغش است.
مهاجران (رنگین کمان جنوبی) southern rainbow :بیانگر سرگذشت خانواده کشاورزی انگلیسی است که برای بدست آوردن زندگی بهتر و مزرعه بزرگتر به استرالیا مهاجرت میکنند در ابتدا کشتی آنها را در سواحل نزدیک به آدلائید پیاده میکند و تا مدتی در نزدیکی این ساحل زندگی میکنند و بهد کم کم با تحویل گرفتن زمین زراعیشان در آدلاید قصد کوچ به سمت آنجا را میکنند بعد از نقل مکان به دلیل مشکلات مالی مجبور میشوند که خانه پیش ساخته خود را به آقای پتیول که در همسایگی آنهاست و از وضعیت مالی خوبی هم برخوردار است بفروشند و برای خودشان خانهای کوچکتر بسازند .
روزی لوسیمی در یک حادثه دچار فراموشی میشود و توسط زوج جوان متمکنی نگهداری میشود و بعد از اینکه حافظه لوسیمی باز میگردد آن زوج به دلیل دلبستگی که به او پیدا کرده بودند درخواست نگهداری او در قبال پرداخت مبلغ گزاف به پدر او میکنند و...
(از اینجا به بعدش را یا نداد یا من یادم نمیاد)
این مجموعه بدلیل اینکه به طبیعت استرالیا پرداخته بود کودکان آن زمان را با خیلی از حیوانات آشنا کرد من خودم برای اولین بار کانگورو را در این کارتون و سریال اسکیپی دیدم و همچنین با حیواناتی مانند کوآلا و دینگو آشنا شدم.
شخصیتهای آن هم به گونه بود که به راحتی با آنها ارتباط برقرار میشد :
لوسیمی: دختر این خانواده و بسیار پر جنب و جوش و بازیگوش و محوریت داستان
کیت: خواهر بزرگتر لوسیمی یه مقدار هم مشنگ
کلارا :خواهر بزرگتر که آخرا ازدواج میکنه
یه برادر کوچیک شوت هم داشت که وقتی لوسیمی گم میشه اون پیداش میکنهو یک برادر بزرگتر
دکتر دیتون: که دائم الخمر بود و همیشه یه کیف آمپول زنی همراش بود و اونجایی که دندان آقای پتیول را میکشه جالب بود
آقای پتیول:یه مرد پولدار چاق در همسایگی آنها که همیشه در حال خوردن ران مرغ بود
کوچولو: یه دینگو سگ که از زمان تولگیش لوسیمی اون رو بزرگ میکنه
سگ آقای پتیول: اسمش این نبود اصلا اسمی نداشت یه سگ سیاه ماک mack که پای دکتر دیتون را گاز میگیره و چون هاری داشت میکشنش .حتی تا الان هم به این نوع سگها سگ آقای پتیول میگن.
این مجموعه محصول 1982 و توسط کمپانی NIPPON ANIMATION در 50 قسمت ساخته شده ولی چند قسمت پخش شد نمیدانم.
از میدان آزادی ترافیک غیر عادی بود و ما از آنجا تا فرودگاه پیاده رفتیم تقاطع بین جاده مخصوص و فرودگاه توسط اتومبیلهای پلیس مسدود شده بود. از سهراه فرودگاه به طرف ترمینال پرواز جمعیت پیاده این مسیر را طی میکرد و واقعا حسی که از دیدن جمعیت به من دست داد را دیر زمانی بود که از دست داده بودم .
حقیقتا انتظار این همه جمعیت را نداشتم آخرین آن شاید مراسم تشییع جنازه دکتر سحابی بود که چنین جمعیتی را دیده بودم. مخصوصا زنانی که با دسته گل به استقبال شیرین عبادی میرفتند همه جور قشری آمده بودند از زنان چادری تا فمنیستهای دو آتشه از چپهای پیر تا تینیجرهای امروزی و فریاد میزدند: »بانوی صلح جهان خوش آمدی به ایران«
حتی بسیجیهایی که پلاکارد در دست از اعطای این جایزه که قبلا آن را به عرفات، پرز و رابین داده شده بود اظهار تاسف میکردند و در پلاکاردی نوشته بودند: « وقتی میبینی دشمن برایت کف میزند باید بدانی که به تیم خودی گل زدهای.. »
کودکان خیابانی نیز با اجرای سرود ای ایران به استقبال رفته بودند .
شاید بتوان جمعیت را بین 10 تا 15 هزار نفر تخمین زد که بعد از مراسم وعذر خواهی شیرین عبادی از سخنرانی کار به شعار دادن رسید و جمعیت در عکس العمل به اظهار نظر خاتمی شعار میدادند :
« خاتمی شرمنده باد عبادی پاینده باد» جمعیت حوالی ساعت 11:30 به طرف سهراه فرودگاه متفرق شد و گشت پلیس با عبارتی دلنشین از آنچه که آنها را هموطن و ایرانی غیور نام برد درخواست ترک آنجا و باز کردن مسیر برای اتومبیلها میکرد و نیروهای ضد شورش میدان آزادی الوان و درخشان شده را احاطه کرده بودند.
اخبار شیرین عبادی در جهان تصاویر: ۱ ۲
عکسهای از AP : عکسهای رویترز:
۱ ۲ ۳ ۴ ۱ ۲ ۳
جمعه صبح که آرمین زنگ زد و خبر اتنخاب شیرین عبادی را برای جایزه نوبل داد تا حالا یا اکانت نداشتم یا خونه نبودم که فرصت کنم و مطلبی بنویسم .
وقتی آرمین این خبر را داد من اول تصور کردم آرمین اشتباه میکنه چون از آقاجری نام برده شده بود ولی از ایرانی دیگری خبر نبود اکانت هم که نداشتم تلویزیون هم انگار نه انگار که خبری شده تا آخر آنقدر شفاهی شنیدم که بنا به اصل تکرر خبر باورم شد ولی باعث شد اون مزه و خوشحالی را که باید نده در غیر اینصورت به اندازه بازی ایران – استرالیا شاد میشدم.
جایزه نوبل که توسط آلفرد نوبل شیمیدان سوئدی و مخترع دینامیت پایه گذاری شده هر سال به برگزیدگان رشتههای مختلف جوایزی را اهدا میکند که مهمترین آنها جوایز ادبیات و صلح است این جوایز توسط کمیته سوئدی اهدا میشود و تنها جایزه صلح نوبل است که توسط کمیته صلح نوبل در نروژ برگزیده و اهدا میشود. این بار این کمیته خانم عبادی را به عنوان :
« یک وکیل، قاضی، استاد دانشگاه، نویسنده و فعال حقوق بشر در کشورش ایران و در خارج از مرزهای این کشور با صراحت و قاطعیت حرف زده است. وی به عنوان یک شخص بسیار با تجربه و شجاع همواره بر حرف خود استوار مانده و هرگز در مقابل تهدید نسبت به امنیت خود سر خم نکرده است.حوزه فعالیت شیرین عبادی بر مبارزه برای حقوق اساسی بشر استوار است. تلاش های وی همچنین بر این اصل بنا شده که هیچ جامعه ای را نمی توان متمدن خواند مگر آنکه حقوق زنان و کودکان در آن رعایت شود. خانم عبادی در عصر خشونت، همواره از روش های مسالمت آمیز دفاع کرده است. شیرین عبادی معتقد است که در هر جامعه ای، انتخابات دمکراتیک باید منشاء قدرت اصلی و اولیه باشد. وی طرفدار روشنگری و گفتگو است و آن را بهترین راه برای تغییر دیدگاه ها و حل منازعات می داند. .. »
او از مؤسسان “انجمن حمایت از حقوق کودک” است که خدماتی را به کودکان محروم و کودکان کار و خیابان ارائه میکند و تالیفاتی نیز در این باب دارد .
عکس حسن سربخشیان از خانه کودک ناصر خسرو از AP
سهشنبه شب ساعت ۲۱:۳۰ شیرین عبادی وارد تهران میشود استقبال از او خالی از لطف نیست.
« سلام
حال همگی ما خوب است
ملالی نیست جزء
دور شدن گاه به گاه خیلی دور،
که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند
... »
خمیازه بدان سبب است که نیاز به اکسیژن داریم و دهان درهای آن را تامین میکند مقداری از هوا را به همراه اکسیژن استشمام میکنیم تا خوردهها سوزانده شود و توان لازم برای حرکت! تامین شود .
اما من هنگامی که خمیازه میکشم گوشهایم باز میشود،گوشهای گرفته شدهای که اگر باز باشند ،میشنوند رازهای همگانی را که از بخاطر آوردنشان شرمسار میشویم،شرم بدان خاطر که نشان از همانهایی دارد که نیستیم ،نشانهایی که معرف های ظاهری است که به آنها دلخوشیم.