در د بی دردی علاجش آتش است

قریب به اتفاق همه پوکیدند اصلا همه پوکیده‌اند.
پوکیده‌ها وبلاگ نویسی می‌کنند تا مثلا دردی از دردشان تسکین شود و اینگونه است که درد را واگویه می‌کنند تا یکی پیدا شود و کامنتی از برایش تقدیم کند و اینکه « به من هم سر بزن » و « موفق باشی.»‌ 
قطعه شعری که در آن حال و روزگار با واژه‌ها تزئین شده تقدیم به من، تو و شما .

درد بزرگ به زبان و قلم جاری نمی‌شود و هر چه دردمند بزرگ‌تر،مهر خاموشی بر لبانش پایدار‌تر است.

« من درد بوده‌ام همه درد ... »‌ !

درد آنست که انسان را به حرکت وادارد و آنچه رخوت و سکون می‌دهد شبه دردی بیش نیست.

ای غم اگر چه عهد تو بشکسته‌ام به می    نازم تو را که بر سر پیمان نشسته‌ای
ای  اشک  هر  چه  ریزمت  دیده   زیر  پا    
   بینم که باز بر سر مژگان نشسته ای
نظرات 5 + ارسال نظر
چشم تو چشم شنبه 19 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:54 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

سرم درد می کنـــــــــــــــــــــــــه :((

ساره دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:00 ق.ظ http://taranehayetanhayee.persianblog.com

من.......حتی جرات ندارم درد باشم

زمینی دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:10 ق.ظ http://aiehaiezamini.blogsky.com


درد! موافقم. دردی که به حرکت وانداره اصلاً درد نیست. تو مطلب انتخاب حقیقت، یه‌چیزایی نوشتم که به این هم ربط داره.
http://aiehaiezamini.blogsky.com/?postid=157

عمو رضا دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:28 ق.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام محمد اومدم کافی نت !

هاله دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 12:11 ب.ظ http://haleh.net

من امروز بد حالم بده..تو هم از اینا نوشتیاااااااااا !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد