اول یه نفس عمیق، دندونامو محکم به هم میمالم بعد لبامو میبندم و نفسم رو که حالا داغ شده از سوراخ دماغم میدم بیرون.
من اینکار رو کردم من خیلی این کار رو می کنم نمیدونم شاید ناراحتم یا شایدم عصبانی، فکم هم درد میکنه قبل از اونکه دندونامو بهم فشار بدم درد میکرد. دلم هم قیژ میره ،نه دلبند کسی نشدم. دلم برای خودم میسوزه.
اه ... اگر یکی به من زنگ میزد ،باهاش درد دل میکردم. د... آخه کی تو خیابون به من زنگ میزنه؟ نه من موبایل ندارم من بدتر از این حرفام کدوم حرفا؟ همانهایی که پشت سرم میزنن.
اون مرده داره میاد طرف من یه هزاری به من داد ولی من گدا نیستم . چی؟ من دو تا پونصدی ندارم. چرا اینجوری نگام کرد؟ دماغم آویزونه ؟ نه بابا خشک خشکه، گلومم خشک خشکه .
داره بارون میاد دهنم رو باز میکنم تا دو تا قطره بخوره ته گلوم . کاش یه نخ سیگار داشتم روشنش میکردم اونوقت دونههای بارون میخورد نوکش میگفت :پیس...خیلی حال میده چرا گریهام نمییاد؟ یعنی مشکلم عمیق نیست ؟ نه چرا خیلی هم عمیقه، از بالا که بهش نگاه میکنی تهش معلوم نیست یه سنگ که توش میاندازی خیلی طول میکشه تا صدا بده... اینم که خشک خشکه شلب نکرد تق صدا کرد ... تق تق در میزنن باید باز کنم . اه آخه کی تو خیابون در میزنه من که بیرون همه درهام ،ولی من باید در بزنم و در میزنم هیچکس باز نمیکنه . میگن دری رو که زیاد بزنی حتما باز میشه. در میزنم باز شد ! منو نگاه میکنه یعنی بازم دماغم آویزونه ... در رو کوبوند . درسته هوا تاریکه ولی نمیدونم ساعت چنده طرف هم خیلی مودب بود یه چیزهایی گفت که معنیشون را نمیدونم.
چه زود گذشت داره صبح میشه سوپورها جارو بدست اومدن نمیدونم چرا شب خیابونارو تمیز نمیکنن ؟ خب شاید اونوقت صبحا بیکار میشن مثل من ولی من الان بیکار نیستم . دارم فکر میکنم دارم مینویسم... چی؟ هیف... فیف... کاش یه دستمال بود باهاش دماغم رو تمییز میکردم.
دندونامو بهم فشار میدم، لبامو میبندم ،هر چی نفس دارم از سوراخهای دماغم میدم بیرون ،دماغمم که گرفته . دارم خفه میشم .ا... یادم رفت اول یه نفس عمیق بکشم.
(صدای تماشاچیها) اوووووو... .
با آهنگی در سبک نواهای ژاپنی،صدای زنگوله، یه سنجاب کوچولو تند و تند رد میشه از درخت بالا میره توی سوراخ ، با یه ضربه دندان گردو را نصف میکنه.
سنجاب کوچولو (BANNERTAIL) داستان سنجاب کوچکی که در تله انسانها گرفتار میشود و گربه مادهای به عنوان مادر از او در یک مزرعه نگهداری میکند و نام او را بنر میگذارد. بنر و مادر گربهاش به خوبی با هم زندگی میکنند تا اینکه در آتشسوزی مزرعه از مادرش جدا میشود و به سوی جنگل فرار میکند.
بنر در جنگل با حیوانات آنجا برخورد میکند و با تجربیات جدیدی روبرو میشود .
بنر یکی از آن کارتونهایی بود که من واقعا از دیدنش لذت میبردم و الان هم از به خاطر آوردنش.
ـ شخصیت "گوجا" که همیشه مخالفت میکرد با اون ابروهای پهنش.
ـ "خاله لاری" با اون بچهاش "کلی" که همیشه از دست مراقبتهای زیادی مادرش فراری بود.
ـ "سو" دختری که با پدر بزرگش زندگی میکرد و از همه دلبری میکرد .
ـ "رادا" که همیشه با بنر بد بود که فکر کنم بخاطر سو بود و به بنر حسودی میکرد.
ـ "عمو جغد شاخدار" نقطه عطفی در این مجموعه به حساب میآمد که برخلاف غریزهاش از خوردن بنر خودداری میکرد.
یه صحنه داشت که لاک پشتی بود و میخواست رادا رو بخوره و هر چیزی رو که گاز می گرفت ول نمیکرد بنر برای نجات رادا رفت و از لاک پشته خواست که دمش را گاز بگیره و ول نکنه که لاک پشته در حالی که میخواست دم بنر را گاز بگیره بنر دمش را جمع میکنه و لاک پشته شاخه درختی را گاز میگیره و ول نمیکنه تا رادا فرار میکنه و اونجا رادا با بنر خوب میشه.
مجموعه بنر اقتباسی از نوشتههای Earnest Thompson Seton که این مجموعه هم از محصولات کمپانی NIPPON ANIMATION که در سال 1979 ساخته شده است.
گاهی اوقات با وجودی که هیچ اعتقادی به تقدیر و قسمت روزگار نداریم آینده را با سکوت و رخوت و بی تحرکی خود به سرنوشت میسپاریم.
یا در نوع عکسالعملمان تردید داریم یا واقعه پیش آمده فرای آن چیزی بوده که انتظار داشتیم.
یه حبه انگور از یه خوشه انگور یا یه خوشه انگور از تاکستان
(قسمت اول) : الفی
الفی (ALFIE ATKINS) یا به قول خود سوئدیها Alfons Åberg یکی از کارتونهایی بود که از شبکه ۲ پخش میشد و با صدای روایت گری بسیار زیبای ژاله علو همراه بود .
الفی یک کودک سوئدی که به نوعی فرهنگ کودکان دهه ۷۰ و۸۰ کشورهای اسکاندیناوی را که شهرنشینی مختص آن دوره را تجربه میکردند روایت میکند .
الفی کودکی بود که در حومه یکی از شهرهای مدرن بسر میبرد که زندگی تنهایی بعد از آمدن از مدرسه تا زمان برگشت پدر از سر کار را تجربه میکرد نه زیاد هیکلی و نه زیاد کوچک بود و بر اساس نصیحت پدر ش با کسی دعوا نمیکرد و فقط باید ازخودش دفاع میکرد بنا به علتی (خاطرم نیست ) مادر در کنارش نبود .
یکی از زیباترین قسمتهایش بازی و خیال پردازی با پدرش بود که اطاقک پرندهای میسازند که در خیالشان پرواز میکند این اطاقک با تکان چکشی به پرواز در میآمد و الفی و پدر روایت های متفاوتی از تخیلاتشان از این پرواز دارند .
الفی دوستی دارد که گاهی اوقات به او سر میزند و ماجراهای جالبی بین این دو صورت میگیرد مانند زمانی که مادر بزرگ به خانه آنها آمده بود و برای الفی و دوستش شیرینی میپخت . شیرینی ها در بالای یک کمد است و این دو برای خوردن آن شیرینی ها نقشه میکشند .
کارتون الفی اقتباسی از سری کتابهای مصور به همین نام باتصویرگری گانیلابرگستروم
(Gunilla Bergström ) نویسنده و روزنامهنگار سوئدی که از 1973 تا 1998 منتشر شده است.
سایت : ALFIE ATKINS