BBCPersian.com
  •    راهنما
تاجيکستان
پشتو
عربی
آذری
روسی
اردو
 
به روز شده:
 
اين صفحه را برای دوستان خود بفرستيد   صفحه بدون عکس
دهسالگی روزنامه جامعه، آغازگر تحول در مطبوعات ایران
 

 
 
صفحه نخست روزنامه جامعه
چند ماهی از ریاست جمهوری محمد خاتمی که گذشت این خبر منتشر شد که قرار است مجله کیان، روزنامه شود.

مجله کیان در آن سالها ارگان "روشنفکران دینی" به شمار می رفت، یک نویسنده و مترجم که دارای پیشینه روزنامه نگاری و دست اندرکار بازار نشر بود، با اینکه علاقه ای هم به مباحث روشفکری دینی نداشت، می گفت هیچ وقت روزنامه نمی خواند اما اگر کیان منتشر شود، مشترک این روزنامه خواهد شد.

او نمونه ای از انبوه ایرانیان تحصیلکرده ای بود که می گفتند از یکی دو سال پس از انقلاب، جز اخبار رسمی که از تلویزیون و رادیو هم می شود شنید، دیگر چیزی در روزنامه ها برای خواندن پیدا نمی کنند و بدین ترتیب تیراژ روزنامه ها در کشوری با جمعیت ایران بشدت افت کرده بود.

زمستان 76 که آمد، در محافل مطبوعاتی پیچید که "نخستین روزنامه جامعه مدنی" ایران با عنوان جامعه بزودی منتشر می شود و گفته شد این روزنامه را همان کسانی منتشر خواهند کرد که کیان را انتشار می دادند، کسانی که بعدها در مطبوعات به حلقه کیان مشهور شدند.

تحریریه جامعه سرانجام در بهمن 76 شکل گرفت و در رأس آن، ماشاء الله شمس الواعظین، سردبیر کیان نشست که دوستانش او را به نام محمود شمس می شناختند.

پایه گذاران جامعه

ماشاء الله شمس الواعظین سابقه ده سال سردبیری روزنامه کیهان را در دهه نخست عمر حکومت جمهوری اسلامی داشت که نقطه پیوند او با محمد خاتمی بود، آقای خاتمی پیش از آنکه وزیر ارشاد دولت میرحسین موسوی شود، نماینده آیت الله خمینی در روزنامه کیهان بود.

حمیدرضا جلائی پور مدیرمسئول جامعه، پیشینه ای در مطبوعات نداشت و در همان سالهایی که ماشاء الله شمس الواعظین، کیهان را اداره می کرد در استان پربحران و جنگزده کردستان فرماندار و معاون استاندار بود، سه برادرش را در جنگ از دست داده بود و از جمله مدیران جمهوری اسلامی بود که برای تحصیل به انگلستان اعزام شده و در رشته جامعه شناسی سیاسی دکترا گرفته بود.

منزل بزرگ پدری حمیدرضا جلائی پور در قلهک، محل جلسات سخنرانی عبدالکریم سروش، مراد و مرشد حلقه کیان بود.

محمدمحسن سازگارا، سرمایه گذار اصلی و ناشر جامعه که او نیز با حلقه کیان مربوط بود، در دوره دانشجویی در آمریکا و زمان انقلاب با ابراهیم یزدی، معاون نخست وزیر و وزیرخارجه نخستین دولت انقلابی ایران پیوند خورده بود، سپس از نخستین پایه گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شده و بعدها در دولت میرحسین موسوی، معاون وزیرصنایع سنگین و رئیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران شده بود.

آقای سازگارا پیش از انتشار جامعه مؤسسه ای مطبوعاتی را اداره می کرد که از جمله نشریات آن، هفته نامه آینه بود.

دوگانه ای هماهنگ

 این ستون به موردی برای ایراد اتهام به روزنامه جامعه تبدیل شد
 

اما بدنه و تحریریه جامعه، ترکیبی دوگانه از روزنامه نگارانی بود که بخشی از آنها روزنامه نگار حرفه ای بودند و بخشی دیگر، سیاسی بودنشان بر مطبوعاتی بودنشان می چربید، هرچند این دوگانگی هیچگاه به شکاف تبدیل نشد و به عکس، هر دو گروه در تحریریه ای که فضای صمیمی آن در مطبوعات ایران مثال زدنی شد، همکاری و هماهنگی بسیار خوبی با هم داشتند.

ترکیب تحریریه جامعه را حسین قندی، استاد روزنامه نگاری در دانشگاه شکل داد که تجربه ای موفق در سردبیری روزنامه اخبار داشت و تیتر معروف "علی حاتمی صحنه مرگ را کلید زد" در روزنامه اخبار، جایزه بهترین تیتر جشنواره مطبوعات و لقب سلطان تیتر را در میان روزنامه نگاران برایش به همراه آورده بود.

بخش عمده تحریریه جامعه را خبرنگارانی که آقای قندی از روزنامه اخبار آورد شکل داد و دو گانگی سیاسی - حرفه ای در تحریریه جامعه، ناشی از اعمال نظرهای ماشاء الله شمس الواعظین و تغییراتی بود که او در ترکیب مورد نظر حسین قندی داد.

موفقیت از همان آغاز

از چند روز پیش از انتشار جامعه، بیلبوردهای بزرگ در بزرگراههای تهران و تبلیغات تلویزیونی، نخستین روزنامه جامعه مدنی را نوید می داد، این نخستین بار بود که انتشار روزنامه ای تازه این چنین تبلیغ می شد.

جامعه سرانجام در پنجشنبه شانزدهم بهمن با تیتر درشت "سلام جامعه" روی دکه آمد و از همان اولین شماره، انتظار کسانی را که منتظر رویدادی بی سابقه و پدیده ای نوظهور در مطبوعات ایران بودند برآورده کرد.

تصویر بزرگ صفحه اول جامعه به جای آنکه عکسی از مقامات بلندپایه مملکتی باشد، عکس رنگی زنی بود که نیمی از چهره خود را پوشانده بود، در "اصول دهگانه جامعه" که ماشاء الله شمس الواعظین به عنوان سرمقاله نخستین شماره نوشت توضیح داده شد که جامعه بنای آن را ندارد که به روال دیگر روزنامه ها اخبار اصلی صفحه نخست خود را از اظهارات رهبر و مقامات بلندپایه مملکتی برگزیند، اگر ناچار به سانسور بخشی از مطلبی باشد، عبارت سانسور شده را با علامت [...] مشخص می کند، حاضر است تریبونی برای همه جریانها و جناحها باشد که دیدگاههای خود را بیان کنند و اگر کسی حاضر به چاپ مقاله اش با نام خود نباشد آن را با امضای "با مسئولیت سردبیر" چاپ خواهد کرد.

برخلاف روال رایج در روزنامه ها که اخبار را تنها از خبرگزاری جمهوری اسلامی یا واحد مرکزی خبر نقل می کردند، جامعه خود تولیدکننده خبر و از جمله اخبار پشت پرده محافل سیاسی در ستون موسوم به خبرنگار خصوصی بود، گزارشهایش مواضع و رویکردهای جناحهای مختلف را به مسائل روز بروشنی مشخص می کرد و صفبندیها را آشکار می ساخت، با تحلیلها و یادداشتهایش، صداهای مختلفی در جامعه ایرانی را که هیچگاه در رسانه ها امکان بروز نمی یافتند به گوش مردم می رساند، با صراحت به انتقاد از مقامات و نهادها می پرداخت و در مصاحبه ها با هر شخصیتی که باشد، رک و بی پرده بود.

بسیاری از روزنامه نگاران و نویسندگانی که سالها بود از روزنامه های کثیرالانتشار به بیرون رانده شده و تنها در چند مجله انگشت شمار و آن هم با مخاطبان محدود، امکان قلم زدن داشتند، مطالبشان پیوسته در جامعه چاپ می شد.

جامعه همچنین آرا و افکار مختلف در زمینه های اعتقادی و فرهنگی را از مجلات تخصصی بیرون کشید و به صورت روزانه در گستره سراسر جامعه انتشار داد.

در سیاست خارجی و اوضاع بین المللی نیز این روزنامه از کلیشه های رایج فاصله گرفت و با دیدگاهی مستقل از موضع رسمی جمهوری اسلامی با مسائل جهان و موقعیت ایران در صحنه بین المللی برخورد کرد، نمونه ای از آن یادداشتی از صادق زیباکلام بود که در آن روزهایی که طالبان دیگر داشتند قدرت را در سراسر خاک افغانستان به دست می گرفتند و حکومت ایران آشکارا در مقابل طالبان قرارداشت، از درک پدیده طالبان و رویکردی واقعگرایانه در مورد آن نوشت.

 این کاریکاتور پس از انتخابات میاندوره ای مجلس پنجم در اسفند 76 چاپ شد که آمار رأی دهندگان در آن بسیار پایین بود و در دادگاه به منزله گدائی نظام جمهوری اسلامی برای دریافت آرای مردم تلقی شد
 

بدین ترتیب، بر خلاف دیگر روزنامه های موجود که مطالب خواندنی شان گاه حتی به یک ستون در آنها خلاصه می شد، خواننده جامعه می توانست این روزنامه را از آغاز تا پایان بخواند و از وقتی که برای آن گذاشته پشیمان نباشد.

جامعه با صفحات رنگی و تیراژ یکصدهزار نسخه در روز که در آن زمان بسیار بلندپروازانه بود، آغاز به انتشار کرد، تا مدتی روزی دو نوبت با صفحه اول متفاوت چاپ می شد، هرچند به دلیل مشکلات چاپ، معمولاً جامعه صبحها دیرتر از دیگر روزنامه ها روی دکه می آمد اما گاه ظرف بیست دقیقه تمام نسخه هایش فروش می رفت.

تیراژ روزنامه بعدها به گفته مسئولان روزنامه تا سیصد هزار بالا رفت که برای روزنامه ای مستقل در ایران بی سابقه بود، اما باز هم روزنامه مدت زیادی روی دکه نمی ماند.

حال و هوای هفته های پایانی زمستان 76 با ظهور جامعه، فضای ایران پس از دوم خرداد را بیش از پیش به حال و هوای پس از پیروزی انقلاب سال 57 و گشایش فضائی باز و تازه در جامعه ایرانی تبدیل کرد.

فضای تحریریه

حال و هوای درون روزنامه جامعه نیز نسبت به دیگر مطبوعات ایران، تفاوتی انقلابی داشت.

دفتر روزنامه جامعه خانه ای شیک و اعیانی بود در محله ای مرفه نشین در نزدیکی سه راه ضرابخانه، با باغچه ای شیبدار و استخر و ایوانی که روزنامه نگاران و مراجعه کنندگان در آن زیر چتر می نشستند و چایی می خوردند و سیگار می کشیدند و گپ می زدند، خانمهای منشی آرایش کرده، سردبیری که نسکافه می خورد و پیپ می کشید، تحریریه ای جوان با دختران خبرنگار و کارمند که بعضیهایشان، برای نخستین بار در فضای روزنامه ها، به جای مقنعه روسری رنگی به سر داشتند.

جملات طعن آمیز سردبیر روزنامه همچون "خانم فلانی، امروز خیلی مدنی به نظر می آیید" یا "اسلامتون قویه که انشاءالله" هم تذکرهایی بود که او هر از گاهی برای کنترل این فضا به کارکنان روزنامه می داد.

جامعه چه در فرم و چه در محتوا فصل تازه ای در مطبوعات ایران گشود که بعدها نه تنها سرمشق روزنامه هایی شد که دوم خردادی لقب گرفتند بلکه باعث تحولاتی در مطبوعات مخالف و منتقد خود نیز شد.

نوشته های طنز سید ابراهیم نبوی با عنوان "ستون پنجم" از پرخواننده ترین بخشهای روزنامه بود و هر روز کاریکاتوری نیز از یکی از کاریکاتوریستهای مطرح مطبوعات در روزنامه چاپ می شد که طنز نیشدار سیاسی آنها، در فضای آن زمان تحول بزرگی بود.

بیان کردن دیدگاههای متفاوت با دیدگاه رسمی و چاپ مطالب انتقادی جسورانه ويژگی جامعه بود، در این میان مصاحبه با فرج سرکوهی، عباس امیرانتظام و محسن رفیقدوست به یادماندنی است.

بهار کوتاه

 دادگاه روزنامه جامعه این کاریکاتور را به این منزله تلقی کرد که قوه قضائیه جمهوری اسلامی در آن، سفاک و خشن و کور توصیف شده است
 

با اینکه قابل پیش بینی بود که تحمل جامعه برای خیلی از اصحاب قدرت و نفوذ در ایران آسان نیست، عمر این روزنامه خیلی کوتاهتر از آن بود که گردانندگانش پیش بینی می کردند.

از پس از نوروز 77 و با انتشار خبر بازداشت غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران بود که جامعه با اینکه خود را روزنامه ای مستقل می خواند، خواسته یا ناخواسته به گردابهای سیاسی کشیده شد.

شیوه پرداختن این روزنامه به ماجرای کرباسچی و تحلیلها و موضعگیریهای آن در این زمینه به گونه ای بود که از دید خیلی از اهل مطبوعات با موضع مستقل فاصله داشت و حتی در مواردی جامعه را به ارگان هواداران غلامحسین کرباسچی تبدیل کرد، بخشی از تحریریه روزنامه هم با چنین برخوردی با ماجرای کرباسچی مخالف بودند.

نخستین شاکی

خیلی زود پرونده ای علیه جامعه در دادگاه تشکیل شد و جالب اینکه نخستین شاکی، نه فرمانده سپاه و مدعی العموم و یکی از مقامات بلندپایه، که فریده خلعتبری، مدیر انتشارات شباویز بود.

شکایت او به گزارش نخستین نمایشگاه ناشران زن بازمی گشت که خانم خلعتبری در آن شرکت نکرده بود و در گزارش از یکی از ناشران مشهور زن اما بدون ذکر نام نقل شد که انتشارات شباویز ناشری جدی نیست و بیشتر تقویم و سررسید چاپ می کند.

هنگامی که خانم خلعتبری با عصبانیت به دفتر روزنامه تلفن زد و تهدید به شکایت به دادگاه کرد، ماشاء الله شمس الواعظین، محکم و با اطمینان گوشی تلفن را از دست دبیر ادبی و هنری روزنامه گرفت گفت: "خانم خلعتبری، دیدار ما در دادگاه"، شاید غافل از اینکه همین دادگاه به عمر روزنامه او پایان خواهد داد.

در نخستین دادگاه روزنامه جامعه که چهارم خرداد 77 تشکیل شد، شکایت خانم خلعتبری در همان آغاز وارد دانسته نشد و اتهامی متوجه روزنامه نکرد اما جامعه شاکیانی قدرتمندتر از فریده خلعتبری داشت.

ستاد مشترک سپاه پاسداران و فرمانده آن، یحیی رحیم صفوی، محسن رفیقدوست، رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان، سازمان زندانها و دادگستری تهران به عنوان مدعی العموم، شاکیان جامعه بودند.

روزی که دادگاه جامعه برگزارشد، مدیر یکی از مؤسسات انتشاراتی می گفت: "این روزنامه را می بندند، همه اینها را می اندازند زندان و مهاجرانی را هم برکنار می کنند".

بعدازظهر همان روز در دفتر روزنامه، محسن سازگارا و حمیدرضا جلائی پور که از دادگاه برگشته بودند وسط تحریریه ایستادند و گفتند: "فضای دادگاه خیلی مثبت و به نفع ما بود، شاکیها چیزی برای گفتن نداشتند ... حداکثر این است که ما را به یک جریمه مختصر مالی محکوم کنند".

آن ناشری که ادعائی در عالم سیاست نداشت چه درست پیش بینی کرد و این تحلیلگران پرسابقه چه در اشتباه بودند.

بدبیاری

 در دادگاه گفته شد فردی که خیاط در این کاریکاتور در حال اندازه گیری لباس راه راه زندان برای اوست، عبا به تن دارد که از روحانی بودن او حکایت می کند و کنایه از رئیس جمهور است
 

بین نخستین و دومین جلسه دادگاه که به صدور حکم تعطیلی روزنامه انجامید، بدبیاری بزرگی هم گریبان جامعه را گرفت، تصویر خانه ای روستائی در صفحه اول جامعه چاپ شد که بر دیوار آن، تصویری کوچک و مبهم از ابوالحسن بنی صدر، رئیس جمهور برکنار شده ایران به چشم می خورد، از آن نوع تصویرهایی که در دوره تبلیغات انتخاباتی با شابلون روی دیوار حک می کردند و هنوز هم برخی از آنها در گوشه و کنار ایران به چشم می خورد.

فردای روزی که این عکس چاپ شد، عطاء الله مهاجرانی، وزیر وقت ارشاد در ستون خود در روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان "سوء استفاده از آزادی" چاپ کرد و در آن نوشت: "وقتی عکسی قرار است در صفحه اول روزنامه ای چاپ شود و قصه واره ای نیز زیر آن نوشته شود، حتماً مدیرمسئول و سردبیر، تمام ذوق و تدبیر خود را در انتخاب عکس اعمال کرده اند، چگونه نقش عکس بنی صدر را در میانه عکس ندیده اند، اگر ندیده اند در صلاحیت و تدبیر آنان جای تردید جدی وجود دارد و اگر دیده اند و تعمداً چنان عکسی چاپ شده و چنان ذیلی بر آن نوشته اند، عملاً به انقلاب و مردم تعرض کرده اند".

عطاء الله مهاجرانی جامعه را مورد عتاب قرار داد که چند هفته قبل ساعت یازده شب دیداری سرزده از این روزنامه کرده و این برداشت را در اذهان ایجاد کرده بود که یار و پشتیبان گردانندگان این روزنامه است.

هرچند روند حوادث بعدها نشان داد که یاور جامعه در وزارت ارشاد، در واقع احمد بورقانی معاون مطبوعاتی و عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی این وزارتخانه بودند.

احمد بورقانی پس از صدور حکم تعطیلی روزنامه جامعه در اعتراض به این حکم از مقام خود استعفا داد و عیسی سحرخیز هم که بعدها بر سر روزنامه زن ناگزیر به ترک مقام خود شد بعدها به جمع جامعه ایها پیوست.

عطاء الله مهاجرانی چند ماه بعد که گردانندگان جامعه به حکم دادگاه انقلاب بازداشت شدند برای سفر رسمی به لبنان رفته بود و در گفتگو با روزنامه لبنانی السفیر گفت: "اگر من هم به جای دادگاه انقلاب بود، همین کار را می کردم".

پایان جامعه

سرانجام و در برابر نگاه ناباورانه گردانندگان جامعه، شعبه 34 دادگاه عمومی تهران، این روزنامه را مشوش اذهان عمومی، مفتری، اهانتکار و حمله کننده به مقدسات مذهبی و مسئولان "نظام مقدس جمهوری اسلامی" شناخت و حکم به لغو امتیاز و تعطیل جامعه داد.

جامعه نوشته بود که یحیی رحیم صفوی فرمانده وقت سپاه طی سخنرانی در محفلی بسته در قم از بریدن زبان منتقدان و مخالفان سخن گفته و بعد با تحلیل این سخنان، اظهارات او را مشابه دیکتاتورهایی همچون رضاشاه و صدام حسین و پول پوت قلمداد کرده بود.

 این کاریکاتور هم اهانت به قوه قضائیه دانسته شد
 

تکذیب این اظهارات از جانب فرمانده سپاه به محکومیت جامعه انجامید، هرچند خود وی چند روز پیش از صدور حکم محکومیت طی سخنرانی در دانشگاه تهران گفت: "در سخنرانی قم سنگی انداختیم تا مارها بیرون بیایند".

ابراهیم نبوی، طنزنویس روزنامه، محسن رفیقدوست رئیس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان را که در زمان انقلاب راننده خودروی حامل آیت الله خمینی از فرودگاه بسوی بهشت زهرا بود، سردار رانندگی خوانده بود و در جایی دیگر از زبان یکی از خوانندگان روزنامه به نقش برادر آقای رفیقدوست در پرونده اختلاس 123 میلیارد تومانی اشاره و از وی پرسیده شده بود: "حال صدوبیست و سه میلیارد تومان چطور است؟ سلام ملت ایران را به آنها برسانید و بگویید که جای آنها بین مردم مستضعف ایران و همچنین جانبازان شریف ما خالی است".

اشاره به برادر آقای رفیقدوست در شکایتی که سازمان زندانها از جامعه کرده بود نیز در محکومیت جامعه نقش داشت، به نوشته جامعه، هنگامی که رئیس جمهور به بازدید از زندان اوین می رود سراغ مرتضی رفیقدوست را می گیرد که جواب می گیرد وی مأمور خرید زندان شده و به آلمان سفر کرده است.

همچنین جامعه در جای دیگری نوشته بود که بنیاد مستضعفان کارخانه های تحت پوشش خود را به قیمت کمتر از ارزیابی کارشناسی به آشنایان و خویشاوندان مسئولان بنیاد واگذار می کند.

اما ضربه کاری که به لغو امتیاز جامعه انجامید را شکایات دادگستری تهران در مورد توهین به مقدسات و مسئولان نظام به این روزنامه زد.

این شکایات عمدتاً به کاریکاتورهای روزنامه، طنزهای ابراهیم نبوی و همچنین مقاله ای بازمی گشت که در آن با اشاره به مخالفت با دوچرخه سواری بانوان آمده بود: "طالبان حاصل بی توجهی به مبانی دین شناخته شده فعلی نیست، طالبان زاییده متونی اند که اکنون در دست ماست و اگر ایرانیها هم بخواهند سنتی عمل بکنند باید همان راه را طی کنند که طالبان رفتند و گاهی نیز چنین شده است".

رمان آتش و دود، نوشته ناصر ایرانی که به صورت پاورقی در روزنامه چاپ می شد نیز به محکومیت جامعه به توهین به مقدسات و اشاعه فرهنگ غرب و مطالب خلاف عفت عمومی انجامید که در واقع بیش از بقیه موارد اتهامی در لغو امتیاز جامعه نقش داشت.

این پاورقی در صفحات ادب و هنر روزنامه چاپ می شد اما مسئولان این صفحه از آغاز تا پایان با چاپ آن مخالف بودند، تقریباً هر روز در سرویس ادب و هنر روزنامه به گوشه هایی از رمان اشاره و نسبت به تحمیل آن به صفحات تحت مسئولیت سرویس اعتراض می شد اما چاپ پاورقی گویا به اصرار سردبیر همچنان و حتی پس از آنکه به عنوان مورد اتهامی در دادگاه مطرح شد ادامه یافت و دادگاه نیز ادامه انتشار آن را اصرار بر تکرار جرم تلقی کرد.

مهلت بیست روزه برای تجدیدنظرخواهی نسبت به حکم دادگاه به جامعه اجازه داد که تا پایان تیر ماه به انتشار خود ادامه دهد، حکم قطعی لغو امتیاز جامعه همزمان با صدور حکم زندان برای غلامحسین کرباسچی در روز پنجشنبه سی ام تیر 77 اعلام شد.

حکایتی همچنان باقی

 این کاریکاتور در دادگاه به عنوان اختناق در جمهوری اسلامی تلقی و از عوامل صدور حکم علیه جامعه شد
 

دو روز بعد جامعه عیناً با همان ترکیب و با همان تحریریه و نویسندگان با عنوان توس و با تیتر "توس به جای جامعه" منتشر شد که بشدت خشم مخالفانش را برانگیخت و گردآمدن گروهی از این مخالفان خشمگین در مقابل دفتر جامعه که به خشونت متوسل شدند باعث شد که توس یک روز توقیف شود، اما در همان یک روز هم توس تحت عنوان روزنامه آفتاب امروز چاپ شد و سپس با کمک حامیانش در وزارت ارشاد از توقیف بیرون آمد.

توس هم پس از 35 شماره انتشار در اواخر شهریور 76 توقیف شد، اما این بار مأموران دادگاه انقلاب هم دفتر روزنامه را پلمب کردند و هم سردبیر و مدیرمسئول روزنامه را بازداشت کردند، طنزنویس روزنامه نیز کمی بعد خود را به بازداشتگاه معرفی کرد.

گردانندگان جامعه بعدها روزنامه های نشاط، عصرآزادگان و اخبار اقتصاد را با همان سیاق جامعه منتشر کردند که با همان اقبال عمومی نیز مواجه شد و روزنامه های دیگر اصلاح طلب نیز که با الگوی جامعه در آن سالها منتشر شدند موفق از آب درآمدند تا اینکه سرانجام در اردیبهشت 79 همه این روزنامه ها گرفتار "توقیف فله ای" شدند.

سنگ زیرین آسیا

در زمانی که جامعه تعطیل شد عده ای می گفتند که این روزنامه بدون توجه به واقعیتها و با سرعتی تندتر از روند تحولات سیاسی و اجتماعی پیش رفته، اما همین سرعت و جسارت بود که فضا را برای زایش روزنامه های نوگرا و اصلاح طلب و تحول در مطبوعات ایران فراهم آورد، تجربه های بعدی نیز نشان داد که احتیاط و کاستن از سرعت نیز نمی توانست این روزنامه را از سرنوشت محتوم تعطیل و توقیف برهاند.

جامعه اگرچه عمری کوتاه داشت اما تحولی برگشت ناپذیر در مطبوعات ایران ایجاد کرد که اثر آن همچنان باقی است، اگرچه همه از ناکامی جریان اصلاحات سخن می گویند اما اگر این جریان یک دستاورد هم داشته باشد، شاید همین تحول در فضای مطبوعات باشد که البته هزینه آن را بیش از آنکه محمد خاتمی بپردازد، خود مطبوعاتیها و بخصوص آنانی تقبل کردند که نه در کسوت سردبیری و مدیرمسئولی، بلکه به عنوان خبرنگار و نویسنده در فضائی پرالتهاب، نا امن و بی ثبات، "کار گل" مطبوعات را می کردند.

جامعه و دیگر مطبوعات دوم خرداد برای خیلی ها شهرت و حتی ثروت فراهم آوردند، حتی خویشاوندان برخی گردانندگان این روزنامه ها بی آنکه خود از کمترین سابقه و شهرتی برخوردار باشند، موفقیتهای کم نظیری در انتخابات شوراها و مجلس به دست آوردند که تنها و تنها مرهون محبوبیت این مطبوعات و اعتماد مردم به آنان بود.

اما آنانی که در این مطبوعات، سنگ زیرین آسیا بودند و موفقیت این روزنامه ها حاصل کار حرفه ای شان بود، در حالی که از سویی با توقیف، بازداشت، تهدید و بی ثباتی شغلی مواجه بودند، از سوی دیگر قربانی تضییع حقوق خود از جانب گردانندگان "اصلاح طلب" مطبوعات نیز می شدند.

گردانندگان جامعه که سنگ بنای تحول در مطبوعات را گذاشتند طی هشت ماه که تحریریه این روزنامه را به کارگرفتند حقوق اولیه قانونی همچون عقد قرارداد، بیمه، عیدی، پاداش و غیره را از آنان دریغ داشتند و از این لحاظ نیز الگوی دیگر گردانندگان روزنامه های دوم خردادی شدند که به همین رویه ادامه دادند و این شیوه پس از ده سال همچنان موضوع شکایت روزنامه نگاران ایرانی است.

 
 
اخبار روز
 
 
اين صفحه را برای دوستان خود بفرستيد   صفحه بدون عکس
 
 
   
 
BBC Copyright Logo بالا ^^
 
  صفحه نخست|جهان|ايران |افغانستان |تاجيکستان |ورزش |دانش و فن |اقتصاد و بازرگانی |فرهنگ و هنر |ویدیو
روز هفتم |نگاه ژرف |صدای شما |آموزش انگليسی
 
  BBC News >>|BBC Sport >>|BBC Weather >>|BBC World Service >>|BBC Languages >>
 
  راهنما | تماس با ما | اخبار و اطلاعات به زبانهای ديگر | نحوه استفاده از اطلاعات شخصی کاربران