از همه چی و همه جا

خب امتحاناتم تقریبا تمام شد فقط یکی دیگه مانده که تا دو هفته دیگه است .
این دو سه روزه خبر‌های جالبی بود از ادمه تحصن دانشجویان و اعتصاب غذای آنها تا عمل جداسازی لاله و لادن:

۱ ـ بعد از چندین بار نامه‌نگاری به مسوولان کشوری (اعم از اصلاح‌طلب و غیره)در این جریانات اخیر و چندین برابر آن در سالهای گذشته دفتر تحکیم وحدت دست به دامن کوفی عنان شده و نامه‌ای برای او نگاشته‌اند.
در متن این نامه می‌شود تقریبا تمام وقایع چند سال اخیر ایران را مشاهده کرد.

آقای کوفی عنان داد ما را بستانید
« ...بر حسب وظیفه با اعلام ناامیدی از روند پیگیری اصلاح طلبان از اصلاح حکومت موجود، این نامه را به جنابعالی می نویسیم تا ضمن بازگویی موارد نقض مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران توسط حاکمیت ایران،از سازمان ملل متحد تقاضای رسیدگی نمائیم
جناب آقای کوفی عنان این روزها که می گذرند روزگار سیاهی و تباهی قوم جان باخته ای است که خبر از فردایی روشن می جویند. فردایی که سرنوشتشان را خود رقم زنند و زمام امورشان را خود در دست گیرند...» (متن کامل)

از طرفی بیانیه پایانی تحصن دانشجویان دانشگاه های علامه طباطبایی و شهید رجایی هم منتشر شد که متن آن هم به نوبه خودش جالب است:

بیانیه پایانی تحصن دانشجویان دانشگاه های علامه طباطبایی و شهید رجایی
« ...در پایان نتیجه گیری از آن چه که بر ما گذشته است و قضاوت میان ما دانشجویان و حاکمان و دولتمردان خندان که ادعای مردم سالاری ، دموکراسی ، عدل اسلامی و عدالت علی می نمایند را به مردم محول می نماییم...» (متن کامل
 برای پیگیری دیگر خبر‌های دانشجویی به خبر‌نامه امیرکبیر مراجعه کنید.



۲- وقتی که به کانتر وبلاگم سر زدم بیشترین مراجعه کننده‌ها از google بودند و جالبه که اکثر مراجعه کننده‌ها به دنبال کلمه لاله و لادن بودند واین مراجعه کننده‌ها بیشتر از کشورهای عربی مثل کویت و بحرین بودند . من هم خواستم بیشتر در موردشان بنویسم ولی حالا که مشغول عمل جراحی هستند به چند لینک اکتفاء می‌کنم. 



 ۱  ۲    ۳    ۴     ۵ 



 سایت بیمارستان رافلس که در سایتش خبر‌های کاملی به همراه عکس در مورد لاله و لادن بیژنی دارد.    و خبر BBC

Sisters Laden (L) and Laleh Bijani talk with neurosurgeon Kieth Goh. A team of doctors in Singapore has proceeded as planned in an unprecedented operation to separate 29-year-old Iranian twin sisters who are joined at the head.(AFP/File/Roslan Rahman)

به امید موفقیت عمل جداسازی لاله و لادن.
تصویر صفحه یک آخرین شماره روزنامه آسیا

۳- ایرج جمشیدی سردبیر روزنامه‌ آسیا و همسرش ساقی باقری نیا، مدیرمسوول به علت چاپ عکسی از آزادی مریم رجوی و  شادمانی هوادارن سازمان مجاهدین خلق عصر روز یکشنبه با قرار شعبه‌ی 3 بازپرسی دادسرای جرایم دولت و رسانه‌ها بازداشت شدند.


عکس آزادی مریم رجوی رهبر شاخه
سیاسی سازمان مجاهدین خلق


دستگیری گروهی از سران سازمان مجاهدین و از جمله مریم رجوی در فرانسه با استقبال مقام های ایران و رسانه ها  روبرو شد و انتشار تصاویر بازداشت شدگان در روزنامه ها هیچ حساسیتی به وجود نیاورد اما آزادی آنها اعتراض های زیادی را برانگیخت و انتشار عکسی از شادمانی هواداران این گروه در هنگام آزادی مریم رجوی در روزنامه آسیا، این روزنامه را به تعطیلی کشاند.

روزنامه آسیا به سردبیری ایرج جمشیدی به طور همزمان در امارات متحده عربی و افغانستان منتشر می‌شود او پیش از این سردبیر روزنامه‌های اخبار اقتصادی و ابرار اقتصادی بود و به عنوان یک روزنامه‌نگار قدیمی شناخته می‌شود او از طرف دیگر روزنامه‌نگاران به  عنوان شخصی شناخنه شده که مسائل مالی در صدر ارجحیت‌های او قرار دارد به طوری که روزنامه‌ آسیا یکی از پر درآمد ترین روزنامه‌های کشور است و جزء معدود نشریاتی است که دارای چاپخانه اختصاصی است.
 ۴-در حالی که هنوز رسانه تلویزیون در ایران دولتی است و شبکه‌ها در انحصار حاکمیت(آن هم فقط بخشی از حاکمیت) در این چند ساله شاهد تولد چندین شبکه ماهواره ای فارسی زبان در لس آنجلس بودیم این شبکه‌ها که از نضر کمیت در حد بالا و از نظر کیفیت در حد پایین هستند سعی در جذب مخاطب در داخل ایران و تاثیر‌گزاری دارند  که تا حدی هم موفق بوده‌اند(نسبی)
تقربا تمام این شبکه ‌ها با غلظت های مختلف به نوعی سلطنت‌طلبی را تیلیغ می‌کنند.

در این بین دو کانال با دیدگاه‌های متفاوت وارد این عرصه خواهند شد:

Graphic Image

 برنامه ماهواره‌ای صدای آمریکا(VOA) که پیش از این در شب‌های جمعه برنامه پخش می‌کرد.
صدای آمریکا برای نخستین بار پخش یک برنامه تلویزیونی جدید به زبان فارسی را زیر عنوان
« خبرها و نظرها» از تاریخ ششم ماه ژوئیه آغاز می کند .بنا بر نوشته‌های سایت صدای آمریکا
« خبرها و نظرها » یک برنامه روزانه به مدت ۳۰ دقیقه است که از ساعت ۹:۳۰ تا ۱۰:۰۰ شب به وقت تهران پخش می شود. این برنامه شامل اخبار دست اول گزارش شده از داخل ایران خواهد بود که صحنه اعتراض های دموکراسی طلبان فعال ایران بوده است. مضافاً این برنامه شامل خبرها از اینجا و آنجا ، تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها و مطالب فرهنگی مورد علاقه خاص ایرانیان خواهد بود.                 
                                                برای کسب اطلاعات بیشتر اینجا را کلیک کنید




برنامه تلویزیونی جمهوری خواهان:

یک ائتلاف سیاسی خارج از کشور که با انتشار بیانیه‌ای موجودیت خود را اعلام کردند .
با اعلام یگ آگهی در سایت اینترنتی جمهوری اولین برنامه تلویزیونی جمهوری خواهان از روز یکشنبه از ماهواره تل استار 12 و بر روی شبکه تلویزیونی آی پی ان پخش خواهد شد.

بر اساس این آگهی کوتاه و مختصر ظاهرا این برنامه که با عنوان "آئینه هفته" بطور زنده پخش خواهد شد، برنامه مقدماتی "تلویزیون جمهوری" محسوب می شود. این برنامه هر یکشنبه صبح از ساعت 9:30 تا 11:00 به وقت کالیفرنیا پخش خواهد شد.
بر همین اساس میهمان اولین برنامه آئینه هفته، مسعود بهنود خواهد بود. متاسفانه هیچ اطلاع بیشتری در مورد این برنامه و مشخصا شبکه تلویزیونی جمهوری در سایت جمهوری یافت نشد.



اطلاعات در باره تلویزیون IPNTV

Telstar 12
11494.5
FEC ¾ Vertical
Symbol rate 17.4687
Frequency 12211
FEC ¾ Horizontal
Symbol rare 06161

در زندگی زخمهایی ...

 اول کتاب بوف‌کور صادق هدایت می‌گه :


در زندگی زخمهایی هست

که روح انسان را در انزوا مثل خوره میتراشد.

این دردها را به کسی نمی توان گفت ...

.
.
.
چهار پنج سال پیش توی شرکتی کار می‌کردم, یک روز وقتی کارم تمام شد و داشتم کارتم رو به دستگاه حضور و غیاب می زدم منشی شرکت صدام کرد که تلفن با من کار داره ...
و به من گفته شد که امشب نباید خونه برم , و تا یک ماه خونه نرفتم ...

این که چرا توی اون یک ماه خونه نرفتم یا کجا بودم اصلا مهم نیست . تا زمانی یادآوری اون خاطره برام عذاب‌آور بود ولی کم کم به یک تجربه مهم تبدیل شد,  
زخمی بود که هنوز اثراتش توی روحم وجود داره,  ولی دیگه مثل خوره روحم را نخورد.
 

این کدام کوه است و او کدام مرد است؟

امروز آخرین شماره‌ی آن چیزی که ما همشهری می‌نامیدیمش منتشر شد. آخرین مطلبی این شماره داستانکی‌ست. شما از این داستانک چه می‌فهمید؟ این کدام کوه است و او کدام مرد است؟

کوه
« این بیستمین بار بود که مأمور می شدم با مرد بزرگ مذاکره کنم. این بار جسورتر بودم. زانوهایم نمی لرزید و می توانستم مستقیم توی چشمان او نگاه کنم. او مردی است بزرگ و توانا، آنقدر که توانسته کوهی را جابجا کند. کوهی که مابین ما بود و دشت های آن سو. کوه را برداشت و با آن راه دره ای را سد کرد که رودخانه از آن می گذشت. راه ما به دشت ها کوتاه تر شد و از سیلاب های گاه به گاه رودخانه هم راحت شدیم. او از آن پس بزرگ کدخدایان شد. مرضی همه گیر می آمد، سراغ او می رفتیم، نه حکیمی که هرگز تپه ای را هم جابجا نکرده بود. سرما درختان را می خشکاند، از او چاره می خواستیم، نه باغبان پیر که با بیلچه اش حداکثر کرتی را می توانست جابجا کند. چارپایان رعشه مرگزا می گرفتند، هیچکس سراغی از بیطار نمی گرفت، چشم درد می آمد، کسی به خاطر نمی آورد خانه کحال کجاست، زیرا تنها مرد بزرگ بود که کوهی را جابه جا کرده بود.
اینک سالها گذشته بود، خشکسالی ریشه تناورترین درخت ها را هم سوزانده بود. از گله ها چیزی نمانده بود و امراض لاعلاج مردم را یک به یک روانه قبرستان می کرد. چاره هایی که به حکم مرد بزرگ به کار می بستیم، هیچکدام موثر نبود. حلق همه تشنه بود. رودخانه را می خواستیم دوباره. اما این کوه لعنتی انگار هرگز نمی خواست دوباره جابجا شود. و حالا آمده بودم که به نمایندگی از مردم برای بیستمین و آخرین بار با او گفت وگو کنم. مرد بزرگ چون همه آنچه را که گفتم، شنید، بنای گریستن گذاشت. باور نمی کردم مردی که کوهی را جابجا کرده، گریه کند.
آشکار بود که حرف تازه ای ندارد. این هم عجیب بود از مردی که کوهی را جابجا کرده. به تأثر و افسوس گفت می داند که کدخدایان می خواهند بزرگی دیگر برگزینند، و از این بابت چون آدمی بیچاره گریست. این هم عجیب بود از مردی که کوهی را جابجا کرده. چون دیگر اشکی در چشم های او نماند و آرام گرفت، پرسشم را گفتم: چرا او که روزی توانسته کوهی را جابجا کند، نمی تواند برای رهایی مردم از این درد و بلا کاری کند؟ از پنجره چشم دوخت به کوه، که پیش روی ما بود و آفتاب داشت پشت آن غروب می کرد. وقتی که دیگر از آفتاب هیچ نشانه ای نماند، انگار با خودش نجوا کند، گفت: این کوه... همین کوه... حالا می فهمم هرگز نگذاشت کاری تازه بکنم... یا به فکری تازه برسم... همین کوه.
کنار او ایستادم. می دانستم هیچکس مثل من تا حالا او را اینطور ترحم انگیز ندیده است. گفتم: ما هم همین طور. این کوه حتی نشانی خانه حکیم و بیطار و باغبان را از خاطرمان برد.
من و مرد بزرگ با چشمانی اشکبار رو به سمت کوه ایستاده بودیم، که حالا دیگر در تاریکی شب اصلا دیده نمی شد .»

                                                                                ناصر کرمی

همشهری هم رفت؟

نگرانم ...
دارم کاری انجام می‌دم باید حواسم را کاملا جمع کنم یک اشتباه کافیه تا...
از طرفی همین باعث شده که یک حالت بی‌ثباتی بهم دست بده و... دلواپسی
بد موقعی هم هست برای امتحاناتم تمرکز ندارم.
تقریبا حالتی را دارم که حتی در تنهایی هم تنها نیستم 
بگذریم درست می‌شه!

همشهری هم رفت:


Hamshahri
نه..نه.. تعطیل نشد یعنی فکر نکنم دیگه تعطیل بشه!
اولین روزنامه تمام رنگی   اون زمان تنوع روزنامه‌هایی که روی کیوسک‌ها بود تا آنجایی که خاطرم هست  شامل:
جمهوری‌اسلامی ـ رسالت ـ قدس  ـ سلام ـ جهان‌اسلام( اگر اشتباه نکنم) ـ کاروکارگر ـ کیهان و اطلاعات بود.
همشهری با قیمت ۵۰ ریال درآمد با لوگویی که هنوزم تازگی داره ـ صفحه‌بندی‌ای که هنوز هم
رو دست نداره. توجه ویژه به مسائل اجتماعی با ویژه‌نامه‌های متنوع
قیمت کیهان ۱۰۰ ریال بود و خواننده‌های همشهری بیشتر کیهان تیتر‌هایی می‌زد علیه همشهری که مثلا پولش از بیت المال تامین می شه و...آن زمان فکر می‌کردم این یک رقابت حرفه‌ای ـ ژورنالستی ‌است ولی بعدا دیدم نه بابا رقابت کاملا سیاسی است.
حتی ماهنامه‌ای توسط موسسه همشهری به اسم همشهری منتشر می‌شد که در زمان خودش خیلی جالب بود و آن زمان به علت همنامی با روزنامه همشهری تعطیل شد.
وحالا قرار است احمدی‌نژاد شهردار تهران جای عطریانفر مدیر مسئول (و سردبیر) همشهری را گرفته و شیخ عطار به عنوان مدیر موسسه همشهری و سردبیر آن قرار ‌گیرد.
شناخت من از شیخ عطار به عنوان رئیس مرکز مطالعات استراتژیک و کارشناس برنامه‌های سیاسی تلویزیون است که راستیتش اصلا تحلیل‌هاش در این برنامه‌ها جالب نبوده مخصوصا زمان جنگ عراق.
آینده حرفه‌ای همشهری چه شود؟ الله اعلم...

تجمع مقابل مجلس:


Activist protest : Iranian student activists protest outside the parliament to demand the release of students detained during recent anti-regime unrest in Tehran.  (AFP/Behrouz Mehri)
عکس از AFP

در حالی که در تمامی عکسهای خبرگزاری‌های کشور از تجمع مقابل مجلس دانشجویان دانشگاههای تهران عکس‌هایی با صورت های تار شده بود و یا جلوی صورتها با کاغذ‌های نوشته شده پوشیده شده بود ولی عکاس خبرگزاری فرانسه عکس واضحی انداخته!

و چند تصویر دیگر:   ,  2    3



نگاهم به بالا بوده؟

از این حقیقت می‌ترسم ،نمی‌تونم قبولش کنم، به غیر از این عادت داشتم
حتی تصور همین را که حالا بهش واقعیت می‌گن را، گناه می‌دانستم.
هنوز به این واقعیت عادت ندارم ، تحملش خیلی سخته... سخته...
می‌دانم بعدها کم‌کم عادت می‌کنم ولی این را هم می‌دانم که هیچ وقت عادی نمی‌شه
همیشه یک نقطه خیلی خیلی کوچیک هست که ثابت می کنه این حقیقت، وجود داره!
تو این لحظات مثل یک افیونی دنبال حقیقت تازه‌تر می‌گردم تا حقیقت فعلی را به غیر حقیقت تبدیل کنه.
اصلا هیچ اعتمادی به ثابت های تصوراتم ندارم ، همه‌شون متغیرند
چقدر بی‌اعتمادی عذاب آوره!

وقتی مهره‌های گردنم درد می کنه
باید فهمم،
زیاد به پایین خیره شدم یا
نگاهم به بالا بوده.

واژه‌ها:

من هم دوست داشتن را، دوست دارم
دوست داشته شدن را هم، دوست دارم
دوست داشتن بی‌ واسطه را،
بی واسطه واژه‌ها
واژه‌های فریبا

***
و تنها با خلوص دلها
دل من،  دل تو ، دل ما 
و دلهای همگان
یک دل،  صد دل،  صدها دل

حال واژه‌ای برای من بیابید.