ترک تحصیل! ابتدایی!

بچه که بودم حدود دبستان همیشه در ذهنم بود که ما در دوره ای زیست می کنیم که به نوعی در ایران مرز بین تغییرات مهم است مثلا دیگر تصور نمی کردم کسی در حدود سن وسال من، من بعد ترک تحصیل کند و حتی دیپلم نگیرد در دوران راهنمایی مدیرمان آماری ارائه داد ( که درست و غلطش با خودش) که از هر 100 نفر دانش اموزی که وارد مقطع ابتدایی می شوند تنها 13 تای آن دیپلم می گیرند این آمار در نظر من غلو آمیز جلوه کرد و حتی ثصورش هم برایم غیر ممکن بود تا اینکه در همسایگی ما دختری در پنجم دبستان ترک تحصیل کرد.

دفعه بعد زمانی بود که در چهارم دبیرستان برای امتحان گواهینامه رانندگی به شهرک آزمایش رفته بودم ( بگذریم که در آن دوره برای یک امتحان با همه مثل گوسفند رفتار می کردند) کسی که مسئول دریافت فرم ها بود یک دفعه شروع کرد داد و بیداد سر یک نفر که سواد خواندن و نوشتن نداشت و نفر بعدی و بعدب چندین نفر بودند که حتی نمی توانستند یک متن ساده را بخوانند.

هنوز راه دراز است و نهضا ادامه دارد...

 

معاون وزارت آموزش و پرورش:
امسال115هزار دانش‌آموز در مقطع ابتدایی ترک تحصیل کرده‌اند

۵۰۰۰ تومانی

شنیدم در تبریز خیلی ها ( و شایدم بعضی ها )اسکناس 5000 تومانی را قبول نمی کنند به خاطر جمله ای که در آن بکار رفته!

 

"دانش اگر در ثریا هم باشد مردانی از سرزمین پارس بدان دست خواهند یافت . پیامبر اعظم"

 

یکی این فیلم رو تکذیب کنه!

کاش می شد این فیلم رو هم تکذیب کرد و گفت صحنه هایش ساختگی است باور کنید بیشتر از یک بار نتونستم این فیلمی که با عنوان دختر فراری خاتون آباد معروف شده* و صحنه سنگسار و یا شاید بدتر از اون هم باشه را ببینم.*

 

 

بیایند تکذیب کنند که خاتمی دست داده یا نداده بیاییند از این عکس ها به عنوان سند رسوایی خاتمی استفاده کنند کیهان خبر دهد و رجا نیوز افشا کند یا بازتاب توضیح بخواهد من اگر این عکس ها را در اینجا گذاشتم بیشتر یک دید مثبت به ابن عمل خاتمی بود.

آقای ابطحی شما دیگه چرا!

من نمی دونم این فیلم چه طوری می تونه ساختگی باشه فکرمی کنند  مثل اون صحنه فیلم فارست گامپ (دست دادن تام هنکس با جان اف کندی) ساختگی است. حالا چه فرقی می کنه...

.

.

یکی این فیلم رو تکذیب کنه... فکر کنم مرد!

 

 * گویا در مورد مکان وقوع این فیلم تردید وجود دارد و گفته می شود در کردستان عراق اتفاق افتاده

* فرمت فیلم 3gp است.

 

لیلا خواسته این توضیحات رو به آخر مطلب اضافه کنم:

" منم میخواستم بگم این فیلم مال یه دختر کرد عراقی است از یزید مذهبی ها که دو ماه پیش سنگسار شد به جرم دوستی با یه پسر سنی. اسمش دعا بود و 17 ساله. الان چند نفر در این زمینه تو عراق دستگیر شدن. فیلم اعتراض شدید فعالان حقوق زنان و حقوق بشر رو به دنبال داشته. میتونید خبرهاش رو از http://meydaan.com/ دنبال کنید. میشه لطفا این اطلاعات رو به اصل مطلب اضافه کنید. چون عنوان فیلم نوشته دختری از خاتون آباد در حالیکه فیلم ربطی به ایران نداره هر چند تو ایران الان چندین زن محکوم به سنگسار شدن"

 

مطلب تکمیلی: توضیحات در سایت ویکی پدیا در مورد این دختر دعا خلیل الاسود

متعه

به دلیل فشار افکار عمومی برخی امور در جامعه شکل عادی خود را پیش نگرفتند مثلا دلیل اینکه تلویزیون ( صدا و سیما) هیچوقت تصویری از سازهای موسیقی را در هنگام نواخته شدن نشان نمی دهد گفته می شود ابلاغیه ای از شورای عالی امنیت ملی صادر شده است که به دلیل حساسیت در برخی شهرستاه ها و یا برخی علما از این کار خودداری می کنند.!

 

و یا به دلیل همین حساسیت در برخی شهرستان ها دانشجویان دختر دانشگاه آزاد در آنجا باید از چادر مشکی استفاده کنند!

 

 همه این ها در هیچ یک از قوانین رسمی کشور و شرع قید نشده بلکه بیشتر حالت عرفی پیدا کرده...

 

چه موافق ازدواج موقت باشیم و چه نباشیم این موضوع هم (به زعم من) در افکار عمومی بسیار حساسیت بر انگیز است و حداقل طبقه متوسط شهری آن را بر نمی تابد.

... تناقض

 

باغ سنگی دیگر باغبان ندارد

امسال عید سفری به استان کرمان داشتیم در برنامه سفر قرار بر این بود که بعد از دیدن میمند در نزدیکی سیرجان به بلورد و باغ سنگی اش سری بزنیم اما بران و علل دیگر باعث شد تا این فرصت از دست برود.

قبلا از تلویزیون و در برنامه ایرج میلانی این باغ و پیرمرد سازنده اش را دیده بودم حالا باغبانش که درسن نود سالگی درگذشته است.

 

 

درویش خان گنگ اسفندیار پور این باغ را حدود 35 سال پیش بنا کرده در اصل گفته می شود این پیرمرد ناشنوا در اعتراض به اصلاحات ارضی آن زمان ( پس در این صورت ممکن است تاریخ آن به بیش از 40 سال قبل برسد.) درخت های باغش را که خشک شده بود با آویزان کردن سنگ جلوه داده بود. البته باز هم گفته می شود که او این درختان خشک را جمع کرده و به باغش منتقل کرده بود.

هر چند کانسپچوال یک هنر جدید محسوب می شود ولی این پیرمرد آن زمان این هنر را به شیوه خودش اجرا کرده بود.

 

پرویز کیمیاوی هم در سال 1355 فیلمی به همین نام باغ سنگی با بازی همین پیرمرد ساخنه بود.

 

پدیده محسن نامجو

اگر اشتباه نکنم تابستان 83 در شب شعر طنز حوزه هنری (حلقه رندان) اولین بار صدای او را شنیدم ترانه ای خواند مربوط به دهه 60 از دفترچه بسیج تا پشت مو بابابزرگ نل درش کار شده بود.

 با سه تار می زد تک خوانی کرد و رفت بعد ها گفتند که او محسن نامجوست و  ترانه هایش مجوز دریافت نکرده. این را هم شنیدم که که آهنگ "بگو بگو" یش در مسابقه آهنگ های راک زیرزمینی دوم شده تا اینکه در پاییز پارسال در یک سفر به جاده دو هزار بهجو یکی از دوستان آنقدر آهنگ "ای ساربان" او را در سفر پخش کرد که همه در مسافرت از بر شدیم و اندکی بعد سه تا از آلبوم هایش بینمان پخش شد و محسن نامجو دیگر اپیدمی شده بود به هر کس که تلفن می کردی صدای آهنگی از او پس زمینه صدای مکالمات بود.

بلعکس همه کسانی که در وب دیدم از آهنک های راک و بلوز او تعریف می کردند من بیشتر از آهنگ های آلبوم "دماوند" لذت بردم "یادگار خون سرو" که بر اساس شعری از ه.ا سایه (هوشنگ ابتهاج ) ساخته شده را بیشتر می پسندم و آهنگ هایی چون "چونست حال بستان" با درخش این قطعه << مرحم بدست و مارا مجروح می گذاری>> که نمی دانم شعرش از کیست. یا آهنگ "شیرینم" .

ولی بدون شک راز موفقیت او تسلطش بر موسیقی سنتی و به خصوص خراسان است...

به تازگی هم متوجه شدم پستچی فیلم "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین" "سامان سالور" هم که پارسال در جشنواره فجر اکران شد او بوده جالبه!

 

 

دیروز در You Tube   کلیپ "زلف بر باد" را دیم که " زهرا امیر ابراهیمی  " به زیبایی در آن بازی کرده و لذت بردم از این انتخاب که لازم بود بعد از آن جریان را این هنرپیشه استفاده شده بود تا سنگینی حال و هوای آن جریان کمتر شود.

 

 

پ.ن: دانلود کلیپ از سایت tehranavenue  ( باید برای دیدن آن Divx Player  هم داشته باشید.)

پ.ن: مصاحبه همشهری با محسن نامجو

پ.ن: مصاحبه حیات نو با محسن نامجو

پ.ن: مطلب خوابگرد درباره محسن نامجو

پ.ن: مطلب BBC در مورد محسن نامجو

 

 

چند کلمه بی حساب!


کیومرث صابری را از زمانی که اولین شماره گل آقا را خواندم میشناختم دقیقا یادم نیست ولی گمانم چهارم دبستان بودم در آن زمان چند مجله طنز منتشر میشد فکاهیون که قبل از گل آقا بود و خورجین که بعد منتشر شدو ... ولی در نظر من گل آقا چیز دیگری بود ،چهارشنبه ها منتشر میشد و تا میگرفتم فوری ستون چهل سال بعد در همین هفته را که برداشت طنزی از ستون چهل سال قبل در همین روز روزنامه اطلاعات بود را میخواندم( که بعدها فهمیدم که این ستون کار ابراهیم نبوی بوده ) کاریکاتور های روی جلد را میخواندم و تماشا میکردم آن زمان هنوز قادر نبودم که شعر ها و مطالب طنز را درک کنم ولی مشتری دائمی آن بودم شاغلام، آسیب پذیر، مم صادق، عیال ممصادق، لنگه کفش، م. پسرخاله و... شخصیت های آشنای آن برای من بودند.

 تا سال 76 که بعد از دوم خرداد و تحولات آن(هر چند در آستانه انتخابات آن شایعه درست یا غلط در مورد گل آقا منتشر شد) دیگر آن جذابیت سابق را برای من نداشت (و تا سال گذشته که هفته نامه تعطیل شد) در خیال خود این تصور را داشتم که نویسندگان آن یکسری انسانهای پا به سن گذاشته هستند که طنز امروزی را درک نمی کنند و آن را بر نمی تابند ولی بعدها که آثار همین نویسندگان را در نشریات دیگر و برخی جلسات دیدم این شائبه برایم بوجود آمد که آیا سابقه حاکمیتی او و یا رابطه ای که با برخی از سران مملکت دارد او را وادار به محافظه کاری کرده است بعدها نوع رهبری و تجربه کیومرث صابری در مجله گل آقا برایم مشخص شد که  مانند بی تجربه گانی جو گیر نشد و اوضاع به وجود آمده ثبات قدم و آهستگی و پیوستگی گامهای او را نمایان ساخت و و با گرداوری افراد و تربیت طنز نویسان توانا پایه های طنز امروز را تا حد امکان مستحکم تر کرد.

                                                                                                           روحش شاد

به آرمین هم تسلیت می گویم