« فکر میکنم در من همین قدر توانایی هست که بر همه چیز، همه رنجها،غلبه کنم،تا جایی که حتی بگویم ، و با هر نفسم بگویم:من هستم!در گیر و دار هزاران عذاب ـ من هستم! از شکنجه به خود میپیچم ـ ولی هستم!در زندان نشستهام ولی زندهام ؛خورشید را میبینم، و اگر نتوانم خورشید را ببینم، میدانم خورشید هست. ودانستن این نکته که خورشید هست ـ همانا کل زندگی است.»
دیمتری کارامازف
در: برادران کارامازف
اثر داستایوفسکی