در دورنمایی که بعضا از آینده زندگی در نظر داریم
،گاهی مرحله
، اتفاق یا خواستهای را در نظر داریم
، ممکن است که شامل ایدهآلهای ما نباشد
، ولی به اندک آن نیز راضی و دلخوشیم و همچنان خدا خدا میکنیم که گویا رسیدن به آن دیگر خواست مطلق ماست .
تنها پس از دستیابی است که احساس کمبود و نیاز برای پیشرفت یا تنوعطلبی ما را حریص میکند
، که ارزش مرحله را که در آن قرار داریم پوشیده میماند.
در اینگونه موارد هیچ چیز بهتر از نزول از آن مرحله ما را بیدار نمیکند.
*********
« ساده است ستایش گلی
، چیدنش
، و از یاد بردن که آبش باید داد
.»
ممنون که اشکال وبلاگم رو گوشزد کردی...من هم در اسرع وقت بهت لینک میدم....
خیلی قشنگ مینویسی..فصیح و روان
غالب زیبایی است، موفق باشید...
ببخشید براتون امکان دارد که ماخذ شعری را که نوشته اید به من بگویید ؟
بسیار زیبا و در عین حال عینی است
سلام
مرسی که به من سر زدی من هم همیشه بهت سر میزنم
بای اگر موافقی بهم لینک بیدم