خش... خش... این صدا رو زیر پاهام حس می کنم چشام هم بسته است دوباره قدم بر میدارم ; خش...خش... آخرین قدم خش... .
پاهامو آروم از زمین بر میدارم زیر پامو نگاه می کنم, نه برگ زردی و نه شاخه نازک سروی خشکیده, .یه لایه نازک یخ زده روی سطح زمین; هر قدمی که بر میدارم ترکهای ریزی لایه یخ رو شکاف میده, مجموعشون دورنمایی از جای پای منه, رد پای منه, این ردپاها مسیر منو نشان می دن, یه پرسپکتیوه اولین قدم بزرگه, محکمه, بااطمینانه جلوتر که میری قدمها کوچکتر, مرددتر, مشکوکتر, قدمها نقطهای , ردپاها محو شده.
باید روی مسیرپروازکنم تا بتونم از بالا نگاه کنم و بعد آخرش رو حدس بزنم; بی هیچ اطمینانی ولی با اعتماد .
افسوس, اگه هوا کمی گرمتر بشه, همه یخها آب مییشن و ردپاهای منم... .
منتظر میمونم منتظر یه زمستون دیگه, زمستونی سردتر از هر سال.
بازم قدم بر میدارم خرت... خرت... خرت... .
سلام !
لینک دادی خوشحال شدم / لینک دادم که خوشحال شی
امیدوارم که دوستان خوبی برای هم باشیم .
موفق باشی
صدر
نامرد چرا لینک منو برداشتی؟