بی حرفی از ابهام وآینده

« سلام
   حال همگی ما خوب است 
   ملالی نیست جزء
   دور شدن گاه به گاه خیلی دور،
   که مردم به آن شادمانی بی سبب می‌گویند
   ... »‌ 

خمیازه بدان سبب است که نیاز به اکسیژن داریم و دهان دره‌ای آن را تامین می‌کند مقداری از هوا را به همراه اکسیژن استشمام می‌کنیم تا خورده‌ها سوزانده شود و توان لازم برای حرکت! تامین شود .
اما من هنگامی که خمیازه می‌کشم گوشهایم باز می‌شود،گوشهای گرفته شده‌ای که اگر باز باشند ،می‌شنوند رازهای همگانی را که از بخاطر آوردنشان شرمسار می‌شویم،شرم بدان خاطر که نشان از همانهایی دارد که نیستیم ،نشانهایی که معرف های ظاهری است که به آنها دلخوشیم.