چند کلمه بی حساب!


کیومرث صابری را از زمانی که اولین شماره گل آقا را خواندم میشناختم دقیقا یادم نیست ولی گمانم چهارم دبستان بودم در آن زمان چند مجله طنز منتشر میشد فکاهیون که قبل از گل آقا بود و خورجین که بعد منتشر شدو ... ولی در نظر من گل آقا چیز دیگری بود ،چهارشنبه ها منتشر میشد و تا میگرفتم فوری ستون چهل سال بعد در همین هفته را که برداشت طنزی از ستون چهل سال قبل در همین روز روزنامه اطلاعات بود را میخواندم( که بعدها فهمیدم که این ستون کار ابراهیم نبوی بوده ) کاریکاتور های روی جلد را میخواندم و تماشا میکردم آن زمان هنوز قادر نبودم که شعر ها و مطالب طنز را درک کنم ولی مشتری دائمی آن بودم شاغلام، آسیب پذیر، مم صادق، عیال ممصادق، لنگه کفش، م. پسرخاله و... شخصیت های آشنای آن برای من بودند.

 تا سال 76 که بعد از دوم خرداد و تحولات آن(هر چند در آستانه انتخابات آن شایعه درست یا غلط در مورد گل آقا منتشر شد) دیگر آن جذابیت سابق را برای من نداشت (و تا سال گذشته که هفته نامه تعطیل شد) در خیال خود این تصور را داشتم که نویسندگان آن یکسری انسانهای پا به سن گذاشته هستند که طنز امروزی را درک نمی کنند و آن را بر نمی تابند ولی بعدها که آثار همین نویسندگان را در نشریات دیگر و برخی جلسات دیدم این شائبه برایم بوجود آمد که آیا سابقه حاکمیتی او و یا رابطه ای که با برخی از سران مملکت دارد او را وادار به محافظه کاری کرده است بعدها نوع رهبری و تجربه کیومرث صابری در مجله گل آقا برایم مشخص شد که  مانند بی تجربه گانی جو گیر نشد و اوضاع به وجود آمده ثبات قدم و آهستگی و پیوستگی گامهای او را نمایان ساخت و و با گرداوری افراد و تربیت طنز نویسان توانا پایه های طنز امروز را تا حد امکان مستحکم تر کرد.

                                                                                                           روحش شاد

به آرمین هم تسلیت می گویم