سفر ...

چهره‌اش در خاطرم هست همان پسرکی که پایین‌تر از میدان اصلی شهر بم(میدانی که شهرداری و شورای شهر بم آنجا بود ولی نام میدان خاطرم نیست) در یک مغازه‌ای روزنامه میفروخت.

سال پیش برای همایشی به شهر بم رفته بودم آنجا بعداز ظهرها روزنامه به شهر می‌رسید از پسرک که بلعکس بومیان آنجا سفید روی بود تعدادی روزنامه خریدم ،پول خرد نداشت 75 تومان بدهکار شدم

گفت :در سفر بعدی ...

سفر بعدی

سفر بعدی

...

نظرات 1 + ارسال نظر
چشم تو چشم چهارشنبه 10 دی‌ماه سال 1382 ساعت 06:30 ب.ظ http://eye2eye.blogsky.com

افسوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد